راغب در مفردات ميگويد:
كلمه? ذكر گاهي در معناي (ياد ـ خاطر) بكار مي رود. مثلاً مي گويند (أفي ذكرك، آيا به ياد داري و آيا به خاطر داري) و اين ياد و خاطر هيأتي است در نفس، كه با داشتن آن انسان ميتواند آن چه از معلومات كسب كرده حفظ كند، مانند حافظه، با اين تفاوت كه حفظ را در جايي به كار مي برند كه مطلبي را در حافظه? خود داشته باشند، هر چند كه الآن حاضر و پيش روي نباشد، به خلاف ذكر كه در جايي بكار مي رود كه علاوه بر اين كه مطلب در صندوقچه? حافظه اش هست، در نظرش هم باشد، و گاهي كلمه? ذكر را در حضور قلب استعمال مي كنند، و يا حضور در زبان، مثلاً مي گويند ذكر خدا دو نوع است، يكي ذكر به زبان و ديگري ذكر به قلب ، يعني حضور در قلب. معناي سوم ذكر هم عبارت است از سخن، چون هر سخني را هم ذكر مي گويند.1
واحدي مي گويد:
اصل ذكر در لغت توجه و يادآوري است و در اصطلاح ذكر به معناي حاضر شدن شئ در ذهن انسان است كه گاهي به وسيله قلب صورت مي گيرد و گاهي به وسيله? زبان و شرطش هم اين نيست كه حتماً پس از نسيان و فراموشي باشد.2
قرآن كريم ميفرمايد:الذين يذكرون اللّه قياماً وقعودا وعلي جنوبهم… (آلعمران،3/191)3 مردان الهي و به تعبير قرآن اولوا الالباب، در همه احوال، در حال ذكرند و هيچ گاه قلبشان از ذكر پروردگار غافل نيست. چرا كه ذكر زباني اولاً به تنهايي كافي نيست ثانياً به ميزان ذكر قلبي قابل تداوم و استمرار يافتن نيست ولكن ذكر قلبيـ در صورت سلامت قلب ـ مي تواند هميشه و در همه حالات استمرار يابد چرا كه با هيچ يك از شئون زندگي انسان و كارهاي عادي او منافات ندارد و هيچ گاه براي آن محذوري متصّور نيست، مگر امراض گوناگون قلب كه بايد از شرّ آنها به خداوند پناه ببريم. البته چنان كه گفتيم سخن ما در باب قلب سليم است، قلبي كه با مجاهدت خويش و عنايت پروردگار از تمامي اين امراض مصون و محفوظ مانده است.
امام سجاد(ع) در باب ذكر خدا در همه? احوال، كه ميتواند تفسير آيه? شريفه? فوق باشد مي فرمايد:
ادامه مطلب